ماجراهای السا

السا دختری در مزرعه با لباس های زرد و قشنگ وسط مزرعه پر از گل های آفتابگردان و آسمان ونگوگی شکل او احساس میکرد در بهشت قدم میگذارد او سرشار از حس خوب و نور بود نوری بخشنده از جنس لطافت و زیبایی قلب او پر از نور بود او دختری از جنس آفتاب بود و بله السا دختر شهر آفتاب بود


صفحه 2